یکی به دیگری سلام میکند و آن دیگری سر تکان میدهد
آن که سر تکان داده است میپرسد : شام چه داریم ؟
و آن یکی که سلام کرده میگوید : گرسنه نمیمانی .
این مهمترین حرف هر روز است انگار ، بقیه وقتها در سکوت میگزرد
اگر این تلویزیون هم نبود کسی صدایی از خانه نمیشنید
انگار کن خانه انوات . بی صدا ، بی ترانه ؛ بی حرفهای عاشقانه
انگار در این خانه کسی در انتظار کسی نیست ، انگار اتفاقی نمی افتد دیگر
انتظار هم اگر هست برای خبر های خوب نیست
برای آمدن سر برج است و حقوق ، برای اجاره خانه و تقویم
و تقویم ، تقویم عاشقی نیست ، تقویم آخر هفته نیست ، تقویم روزهای دلتنگیست
آخر هفته های خواب آلود و کسالت بار
باید کاری کرد
باید تقویم را ورق زد ، نه رو به روزهای پیش رو ، به پشت سر
به روزهای انتظار و شبهای لبخند
باید دوباره شروع کرد
دوباره در جواب سلام گل تعارف کرد و در جواب شام چه داریم
گفت : آنچه تو دوست داری.