loading...
welcom
tif بازدید : 6 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (0)

 

چشمم که باز می شود ، همان موقعی است که باید صبحانه آماده کنم . پرده ها را کنار میزنم تا نور خانه را روشن کند ، بعد سبد خریدم را بر میدارم ، میان تازه های بازار صبحانه میخرم : نان تازه ، شاید سبزی ، کمی میوه و بعد تماشای درختان که باد بازیشان میدهد .

چشمم که باز میشود ، روز شروع میشود . صبح ها نیمرو جان میدهد برای آنکه خورشید آسمان را در قالب نیمرو بگزاری روی میز و به بچه ها بگویی : صبحانه آماده است .

کتاب ، فیلم ، موسیقی و شب . شب حسابش جداست ، نمیشود به هوای شام و خرید شب را گذراند . شب باید هم صحبت داشته باشی ، کسی که به حرفهایت گوش دهد و بعد از کمی چای یا قهوه و خوردن شیرینی او از تو بپرسد : راستی روزت  چطور بود ؟ و تو لبخند بزنی و بگویی نه به خوبی وقتی که با تو حرف میزنم .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرت راجع به زندگیت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 21
  • بازدید کلی : 258